سنگــــــدل ترین آدم روے زمین هم که باشے ...
یکــــ لحظـــه ...یکــ آن ...
یاد کسے روے قفســـه سینـــه ت سنگینے میکنهــ ...
...
اونوقتـ به طــور کامـلا غریزے نفس عمیقے میکشے ...
تا سنکــــــوب نکنے ..
شب ها خوابم نمی برد…
از درد ضربات شلاق خاطراتت روی قلبـــــم
بی انصاف…
محکم زدی ،
جایش مانده است…
حـرفت که مـی شود با خـنده می گویم :
یـادش بـخـیر ، فــرامـوشـش کـردم ...
اما نـمیدانـنـد هـــنوز هـم کـسی اشــتباه تـماس میـگـیرد
سست مـیـشـوم که نـکند تـو بـاشـی ....
به خدا عاشقانه هارا نباید نوشت!!!
عاشقانه باید هرم نفس باشد....
بکربکر!!!!!!!!!!!
ازسینه بیرون بیاید و نجوا شود کنار گوشی که آنقدرنزدیک است
که میتوانی لاله اش را بالبانت لمس کنی!!!!